دیروقته اما چراغ بعضی خونه ها روشنه. دارن چکار میکنن؟! ممکنه پدر بزرگ و مادر بزرگی که تو اون خونه زندگي میکنن سالهای گذشته، با کلی عشق و شوق، از هم دور افتاده باشن؟ دلم ميخواد بدونم لحظه دیدارشون چطوري بوده؟ بعضی وقتا احساس میکنم اون لحظه رو طاقت نمیارم.اون خانوم و آقا حالا که دختر و پسر و نوه و عروس و داماد دارن، حسشون به هم مثه روز اول آشناییشونه؟!
روز اول آشنایی... رفتیم تو زیباترین کوچه های دنیا قدم زدیم. دستشو آورد سمتم، مشتاق تر از اوني بودم که حتی لحظه ای درنگ کنم. روز اول بالاترین گل رو شاخه رو بهم داد، نمیدونس اون بالاترین و بارزش ترین خود خودشه.
این روزا نميتونم درباره دوری با حس مثبت بنویسم ولی... فک نکنم هیچ دور بودنی تو دنیا اینقدر نزدیک بودن، بوده باشه. میدونم که تو نزدیک ترینمی همیشه....
برچسب : نویسنده : cheshm-baz بازدید : 202